ناخن چیدن. ناخن گرفتن. (از آنندراج). بریدن ناخن. کوتاه کردن ناخن. رجوع به ناخن گرفتن شود: از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن. میرزابیدل (از آنندراج)
ناخن چیدن. ناخن گرفتن. (از آنندراج). بریدن ناخن. کوتاه کردن ناخن. رجوع به ناخن گرفتن شود: از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن. میرزابیدل (از آنندراج)
بریدن و قطعه قطعه کردن نان، روزی و معاش کسی را قطع کردن. - نان کسی را بریدن، ممر معاش او را مسدود کردن. وسیلۀ اعاشه را از او گرفتن. او را از نان انداختن
بریدن و قطعه قطعه کردن نان، روزی و معاش کسی را قطع کردن. - نان کسی را بریدن، ممر معاش او را مسدود کردن. وسیلۀ اعاشه را از او گرفتن. او را از نان انداختن
نوعی از صدف باشد وآن شبیه است به ناخن و بسیار خوشبوی می باشد و عربان اظفارالطیب خوانندش و در عطریات و دواها بکار برند. اگر قدری از آن در زیر زنی که حیض او بند شده باشد دود کنند روان گردد. (برهان قاطع). نوعی از صدف بسیار خوشبوی. (ناظم الاطباء). به هندی ’نکه’ گویند. (فرهنگ نظام). در تحفه گفته: جسم صلبی است صدفی مدور بمانند ناخن آدمی... برای خفقان و صرع نافع است. (انجمن آرای ناصری) : این کرم بین که از دلت خفقان برده ایزد ز ناخن پریان. ؟ (از آنندراج)
نوعی از صدف باشد وآن شبیه است به ناخن و بسیار خوشبوی می باشد و عربان اظفارالطیب خوانندش و در عطریات و دواها بکار برند. اگر قدری از آن در زیر زنی که حیض او بند شده باشد دود کنند روان گردد. (برهان قاطع). نوعی از صدف بسیار خوشبوی. (ناظم الاطباء). به هندی ’نکه’ گویند. (فرهنگ نظام). در تحفه گفته: جسم صلبی است صدفی مدور بمانند ناخن آدمی... برای خفقان و صرع نافع است. (انجمن آرای ناصری) : این کرم بین که از دلت خفقان برده ایزد ز ناخن پریان. ؟ (از آنندراج)
بریدن ناخن. گرفتن و کوتاه کردن ناخن، کنایه است از خلع سلاح کردن و وسیلۀ حمله و دفاع کسی را از او گرفتن: دکان همچو خورشید گردیده است پری ناخن دیو را چیده است. میرزاطاهروحید (از آنندراج)
بریدن ناخن. گرفتن و کوتاه کردن ناخن، کنایه است از خلع سلاح کردن و وسیلۀ حمله و دفاع کسی را از او گرفتن: دکان همچو خورشید گردیده است پری ناخن دیو را چیده است. میرزاطاهروحید (از آنندراج)
بریدن رودگانی که از خارج به ناف جنین بسته است: نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد. منوچهری. با دایۀ عفو و سخطت خوی گرفتند چون ناف بریدند شفا را و الم را. انوری. چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر درآویخت دست. سعدی
بریدن رودگانی که از خارج به ناف جنین بسته است: نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد. منوچهری. با دایۀ عفو و سخطت خوی گرفتند چون ناف بریدند شفا را و الم را. انوری. چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر درآویخت دست. سعدی