جدول جو
جدول جو

معنی ناخن بریدن - جستجوی لغت در جدول جو

ناخن بریدن
(رَ پَ / پِ کَ دَ)
ناخن چیدن. ناخن گرفتن. (از آنندراج). بریدن ناخن. کوتاه کردن ناخن. رجوع به ناخن گرفتن شود:
از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد
عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن.
میرزابیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ناخن بریدن
چیدن ناخن ناخن گرفتن
تصویری از ناخن بریدن
تصویر ناخن بریدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخن کشیدن
تصویر ناخن کشیدن
چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی، ناخن زدن
فرهنگ فارسی عمید
(عِ رَ گِ رِ تَ)
بریدن و قطعه قطعه کردن نان، روزی و معاش کسی را قطع کردن.
- نان کسی را بریدن، ممر معاش او را مسدود کردن. وسیلۀ اعاشه را از او گرفتن. او را از نان انداختن
لغت نامه دهخدا
(خُنِ پَ)
نوعی از صدف باشد وآن شبیه است به ناخن و بسیار خوشبوی می باشد و عربان اظفارالطیب خوانندش و در عطریات و دواها بکار برند. اگر قدری از آن در زیر زنی که حیض او بند شده باشد دود کنند روان گردد. (برهان قاطع). نوعی از صدف بسیار خوشبوی. (ناظم الاطباء). به هندی ’نکه’ گویند. (فرهنگ نظام). در تحفه گفته: جسم صلبی است صدفی مدور بمانند ناخن آدمی... برای خفقان و صرع نافع است. (انجمن آرای ناصری) :
این کرم بین که از دلت خفقان
برده ایزد ز ناخن پریان.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ حَ / حِ کَ / کِ دَ)
بریدن ناخن. گرفتن و کوتاه کردن ناخن، کنایه است از خلع سلاح کردن و وسیلۀ حمله و دفاع کسی را از او گرفتن:
دکان همچو خورشید گردیده است
پری ناخن دیو را چیده است.
میرزاطاهروحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طُ رِ / رُ شُ دَ)
بریدن رودگانی که از خارج به ناف جنین بسته است:
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد.
منوچهری.
با دایۀ عفو و سخطت خوی گرفتند
چون ناف بریدند شفا را و الم را.
انوری.
چو نافش بریدند و روزی گسست
به پستان مادر درآویخت دست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
بیرون افتادن ناخن بسبب ضرب چوب: زحمت خود می دهد هر کس دل آزاری کند چوب گل مامیخوریم وناخن اومی پرد. (محمدقلی سلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان بریدن
تصویر نان بریدن
بریدن نان وبقطعات تقسیم کردن آن، جیره ومواجب کسی راقطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن برکندن
تصویر ناخن برکندن
ناخن کندن: (و بیشتر فلک از هیبت تپانچه قهراو ناخن از پنجه برمیکند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن چیدن
تصویر ناخن چیدن
ناخن تراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن دنباله رودگانی که ازخارج بناف جنین بسته است: چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر در آویخت دست. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن چیدن
تصویر ناخن چیدن
((~. دَ))
ناخن تراشیدن
فرهنگ فارسی معین